سرده...

سرده
خيلي سرده
داره يخ ميزنه
قلبت
قلبم
ميگفتن معجزه وقتي اتفاق مي افته كه دلت از يچيزي
ميگيره و خدا ميخواد آرومت كنه و باهات آشتي كنه
تو اومدي....
قرار بود آرومم كني...
خدا قولتو بهم داده بود...
تو پس چرا قول ندادي؟؟؟
نبايد كسي استمو ميفهميد،معجزه ي منو ممكن بود بدزدن
نبايد بدزدنت...
يه بار دزديده شدي،خيلي گشتم همه جارو ولي پيدات نكردم.
آخه انقدر كم داشتمت كه حتي نشونياتم بلد نبودم.
اينكه دنبالت گشتم از سر وابستگي نبود...
تو تازه بودي،بوي نوعي ميدادي،خدا تازه برام خريده بودتت
قرار بود بذارمت تو ويترين اتاقم جاي اوني كه ازم دزديدنش
بعضيا ميگفتن زمان ميبره ولي جاشو پر ميكنه
گذاشتمت اون وسطِ وسط،تا زودتر بهت عادت كنم
عادت كردم
خيلي زود
خدا خوشحال شد
مامانم خنديد
دوستام ذوق كردن
حال من داره خوب ميشه...
ولي
معجزه جان....
تو چرا خوشحال نشدي از خوب شدن حال من؟؟؟
نگران اون عروسك قبليه نباش!
بخند...
چرا انقدر خسته اي؟؟؟
چرا انقدر گرفته اي؟؟؟
من با تو خوبه حالم
چرا باور نميكني؟؟؟
من منتظر خنده هاتم
قول بده تو هم به من عادت ميكني
منم بهت قول ميدم دلم برات تنگ ميشه
دارم ميلرزم
بازم سرده
قلبت بازم سرده
دستات ولي گرمه بيا بگيرش قلبمو با دستات
ها كن روش ايندفعه تو نذار يخ بزنه...
بگو بهم حتي اگه دنيا خواست خفه مون كنه منو تو جون ميگيريم چون دم و بازدم هميم
تو كمك كن يخش باز شه من قول ميدم وقتي دوباره تپيد تنهايي تمام فاصله هاي بينمونو مي دواَم!!!!
فقط توروخدا ديگه گـُم نشو
ايندفعه اگه بري من ديگه التماس كيو كنم برام يكي ديگه بخره ؟؟؟
ديگه نرو
اگه جاي تو هركس ديگه بود به اندازه ي تو چشاش برق داشت
نميتونم حتي تصور كنم چقدر با تو دنياي اون فرق داشت
كي ميدونه شايد ايندفعه كه رفتي انقدر اين قلب تنگ بشه كه ديگه خوني ازش رد نشه
بيا و تو به جاش از من رد نشو
اگه سنگ باريد اگه سيل اومد تو بي من نرو
من آرزوتو هيچوقت نكردم
ولي قبل ديدنت تو ويترين اتاقم تورو سالها تو ويترين مغازه اي ديدم كه عاشق عروسك بغليت بودم
تو برام جديد نبودي
نگو دلت چرا زود برام تنگ شد
اگه خیلی سخته، اگه خیلی دوره، اگه حتی دیر
همین چند ساعت، همین دلخوشی رو تو از من نگیر
از من نگير

[priya]

خیلی فکر میکنم بهش......