خیلی فکر میکنم بهش...

ساخت وبلاگ
منم خیلی فکر میکنم بهش
اینکه چه روزی زندگیم تموم میشه چجوری میمیرم
یهوویی میمیرم یا آروم آروم و پر از درد
اینکه لحظه ی مردن ام به چی فکر میکنم اینکه مردن اصلا اون چیزی که فکرشو میکردم بوده یا نه
اینکه روز اول مردن ام چجوری میتونه باشه
از یه جایی بیرون از همه چی نگاه کردنش چجوری میتونه باشه
دیدن اینکه بدنمو زیر خاک دفن میکنن و میرن
اینکه چقدر ترسیدم و قراره ترسام چجوری آروم شن یا اصلا قراره که آروم شن؟
اینکه قراره حالا چی بشه؟ میخوان چیکارم کنن؟
اینکه خودمو از بیرون نگاه کنم
اینکه آدمای زندگیم حالا دارن چیکار میکنن، چجوری میفهمنش، واکنش هر کدومشون چیه وخب قاعدتا دلم میخواد رفتنم ناراحتشون کنه
دلم میخواد ببینم خاطره هایی که ازم تو سرشون شروع میکنه به چرخیدن چیان.
دلم میخواد ببینم اشک کدومشون واقعیه
لرزش شونه ی کدومشون واقعیه
دلم میخواد گریه کنن برای همون روز دفن لباسهای سیاه نازک بپوشن و منو توی یه جای متروکه دفن کنن
من اینجا موجود آدم گریزی بودم و مطمئنا میخوام جسمم هم تنها باشه.
اون موقع میتونم آروم بخوابم
اون موقع که دیگه راجب همه چی مطمئنم
دیگه هیچ شکی وجود نداره
دیگه همه چی ثابت شده ست...
اما منم الان خیلی فکر میکن...

[priya]


خیلی فکر میکنم بهش......
ما را در سایت خیلی فکر میکنم بهش... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jdeyktrafe-ap بازدید : 204 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 1:56